مدیریت سود و سرمایه گذاری مازاد
مدیریت سود و سرمایه گذاری مازاد
اگرچه ادبیات زیادی در مورد مدیریت سود وجود دارد، هیلی و والن (1999) اشاره میکنند که مطالعات مدیریت سود تنها به تأثیرات آن بر فعالیتهای واقعی شرکتها توجه کمتری داشته است. علاوه بر این، هیچ مطالعه ای تا به امروز پیامدهای مدیریت سود واقعی در مقابل اقلام تعهدی را مقایسه نکرده است. تحقیقات در مورد اثرات مدیریت سود عمدتاً بر بازده بازار سهام اعلام و پس از رویداد متمرکز شده است. در مقابل، ما تأثیر مدیریت سود بر تصمیمات واقعی شرکت ها را مطالعه می کنیم. مطالعه فعالیتهای واقعی شرکتها مهم است، زیرا مطالعات بازده سهام تنها میتواند تعیین کند که آیا اوراق بهادار قیمت گذاری نادرستی دارند، که باعث توزیع مجدد ثروت بین گروه های مختلف سهامداران میشود.
همانطور که مک نیکولز و استابن (2008) اشاره می کنند، مدیریت سود ممکن است بر تخصیص منابع تأثیر بگذارد و باعث شود شرکت ها تصمیمات سرمایه گذاری غیر بهینه اتخاذ کنند که ممکن است پر هزینه تر از اثرات مشاهده شده قیمت سهام باشد. Kedia و Philippon نمونهای از شرکت هایی را مطالعه میکنند که توسط SEC مجبور به ارائه مجدد درآمد های گزارش شده قبلی به طور تقلبی شدهاند. آنها دریافتند که نسبت به همتایان صنعت، شرکت هایی که با سرمایه گذاری های بیش از حد بیش از حد سرمایهگذاری کردهاند و در طول دوره دستکاری سود استخدام شدهاند، بیش از اندازه سرمایهگذاری کردهاند و سپس سرمایهگذاری کمتری داشتهاند و پس از اقدام اجرایی، اشتغال را از دست دادهاند.
بیشتر بخوانید: بهترین آموزشگاه حسابداری در اصفهان
کیدا و فیلیپون فرض میکنند که شرکت هایی که دستکاری انجام دادند، به منظور جلوگیری از شناسایی، سرمایهگذاری و استخدام بیش از حد برای ادغام با شرکت هایی با عملکرد بهتر انجام میدهند. مکنیکولز و استابن شرکت هایی را مطالعه میکنند که درآمد ها را بیش از حد اعلام کردهاند و یا توسط SEC به دلیل بینظمی های حسابداری مورد بررسی قرار گرفتهاند، سهامدارانشان به دلیل حسابداری نامناسب شکایت کردهاند، یا صورت های مالی خود را مجدداً ارائه کردهاند. در تحقیق کیدا و فیلیپون آنها دریافتند که چنین شرکت هایی در طول دوره گزارشدهی نادرست، در سرمایهگذاری اضافی (نسبت به همتایان صنعت یا مدل سرمایهگذاری بهینه مبتنی بر Q) مشغول بودند و سپس در دوره پس از رویداد سرمایه گذاری کمتری داشتند. مک نیکولز و استابن فرض می کنند که سرمایه گذاری بیش از حد ناشی از سیگنال های گمراه کننده ای است که اطلاعات اشتباه به تصمیم گیرندگان داخلی و تامین کنندگان خارجی سرمایه ارسال می کند.
صرف نظر از دلیل زمینهای برای رابطه بین فعالیت های مدیریت سود و سرمایهگذاری بیش از حد، هر دو مطالعه نشان میدهند که گزارشدهی نادرست مبتنی بر اقلام تعهدی اثرات واقعی قابلتوجهی دارد. از آنجایی که رفتار شرکتها و نه فقط سوابق حسابداری آنها را تغییر میدهد، مدیریت سود واقعی ممکن است اثرات بیشتری نسبت به مدیریت سود تعهدی داشته باشد. به عنوان مثال، کوهن و زاروین (2009) دریافتند که کاهش عملکرد عملیاتی پس از SEO به دلیل مدیریت سود واقعی شدیدتر از کاهش عملکرد ناشی از مدیریت سود تعهدی است. در نظرسنجی ها شواهدی نشان می دهند مدیران فعالیت های مدیریت سود واقعی را در مقایسه با مدیریت سود مبتنی بر تعهدی ترجیح می دهند. از آنجایی که فعالیت های مدیریت واقعی می تواند از تصمیمات تجاری بهینه قابل تشخیص نباشد، بنابراین تشخیص آن دشوارتر است، اگرچه هزینه های مربوط به چنین فعالیت هایی می تواند از نظر اقتصادی برای شرکت قابل توجه باشد.
به عنوان مثال، آنها گزارش میدهند که اکثر مدیران شرکتها با میل خود فرصتهای سرمایهگذاری مثبت NPV را قربانی میکنند تا به اهداف درآمدی مانند پیشبینیهای اجماع تحلیلگران دست یابند. کوهن و همکاران (2008) دریافتند که مدیران در دوره پس از قانون Sarbanes-Oxley (SOX) از مدیریت سود مبتنی بر تعهدی به سمت مدیریت سود واقعی تغییر مسیر داده اند. این شواهد حاکی از آن است که در دوره پس از SOX پس از رسوایی های حسابداری بسیار تبلیغاتی، نیاز به اجتناب از شناسایی مدیریت سود مبتنی بر تعهدی نسبت به دوره های قبلی بیشتر است و مدیران را وادار میکند که از فعالیت های مدیریت سود مبتنی بر تعهدی به فعالیت های مدیریت سود واقعی تغییر کنند. بنابراین، مستندسازی اثرات اقتصادی مدیریت سود واقعی و دانستن اینکه چگونه این اثرات با مدیریت سود مبتنی بر تعهدی مقایسه می شود، مهم است.
جهت کسب هرگونه اطلاعات تخصصی و نیز مشاوره در خصوص مدیریت سود و سرمایه گذاری مازاد به پیج موسسه حسابداری در اصفهان به آدرس (behintarazco@) مراجعه نموده و به دایرکت پیام دهید.
دیدگاه خود را ثبت کنید
میخواهید به بحث بپیوندید؟احساس رایگان برای کمک!