تأثیر تغییرات مالیات بر درآمد بر رشد اقتصادی

تأثیر تغییرات مالیات بر درآمد بر رشد اقتصادی

تأثیر تغییرات مالیات بر درآمد بر رشد اقتصادی

این مقاله به بررسی نحوه تغییرات مالیات بر درآمد شخص بر رشد اقتصادی بلند مدت می پردازد. ساختار و تامین مالی تغییرات مالیاتی برای دستیابی به رشد اقتصادی بسیار مهم است. کاهش نرخ مالیات ممکن است افراد را به کار ، پس انداز و سرمایه گذاری ترغیب کند ، اما اگر کاهش مالیات از طریق کاهش فوری هزینه ها تأمین نشود ، احتمالاً منجر به افزایش کسری بودجه می شود که در دراز مدت موجب کاهش پس انداز و افزایش ملی می شود. نرخ بهره تأثیر خالص بر رشد نامشخص است (اما بسیاری از برآوردها نشان می دهد که این رشد کوچک یا منفی است).

اقدامات گسترده می تواند تأثیر کاهش نرخ مالیات بر کسری بودجه را از بین ببرد، اما در عین حال تأثیر آنها را بر عرضه نیروی کار ، پس انداز و سرمایه گذاری نیز کاهش می دهد و بنابراین تأثیر مستقیم بر رشد را کاهش می دهد. با این حال ، آنها منابع را در بخش های مختلف با استفاده از بالاترین ارزش اقتصادی تخصیص می دهند که منجر به افزایش کارایی و بالقوه افزایش حجم کلی اقتصاد می شود. سیاستگذاران و محققان مدتهاست که علاقه مندند بدانند چگونه تغییرات احتمالی در سیستم مالیات بر درآمد شخصی بر اندازه کل اقتصاد تأثیر می گذارد. به عنوان مثال ، در اوایل سال جاری ، نماینده دیو کمپ (R-MI) اصلاحات گسترده ای را در سیستم مالیات بر درآمد پیشنهاد کرد که نرخ ها را کاهش می دهد ، یارانه ها را در کد مالیاتی تا حد زیادی عقب می اندازد و بی طرفی درآمد و توزیع را حفظ می کند. در این مقاله ، ما بر چگونگی تأثیر تغییرات مالیاتی بر رشد اقتصادی تمرکز می کنیم. ما بر دو نوع تغییر مالیات تمرکز می کنیم – کاهش نرخ مالیات بر درآمد افراد و “اصلاح مالیات بر درآمد” تمرکز داریم. تمرکز بر اصلاح مالیات بر درآمد افراد است و توجه به اصلاحات را به مالیات بر درآمد شرکت ها واگذار می کنیم و اصلاحاتی که برای تجزیه و تحلیل دیگر بر مالیات مصرف تمرکز می کنند.

ما تأثیرات بر گسترش سمت عرضه اقتصاد و تولید ناخالص داخلی بالقوه را بررسی می کنیم. این گسترش می تواند افزایش نرخ رشد سالانه باشد ، یکبار افزایش اندازه اقتصاد که بر نرخ رشد آینده تأثیر نمی گذارد اما اقتصاد را در مسیر رشد بالاتر یا هر دو قرار می دهد. تمرکز ما بر طرف عرضه اقتصاد و بلند مدت برخلاف پدیده کوتاه مدت است که به آن “رشد اقتصادی” نیز می گویند ، که در آن افزایش تقاضای کل ، در یک اقتصاد ضعیف ، می تواند تولید ناخالص داخلی را افزایش داده و به هم ترازی واقعی کمک کند. اهمیت موضوعاتی که در اینجا مورد بحث قرار می گیرد ناشی از نقش محوری مالیات بر درآمد در ایجاد درآمد ، تأثیر آن بر توزیع درآمد پس از مالیات و تأثیرات آن بر طیف گسترده ای از فعالیت های اقتصادی است. اهمیت تنها با ضعف عملکرد اقتصادی اخیر ، نگرانی در مورد نرخ رشد اقتصادی بلند مدت و نگرانی از وضعیت مالی بلند مدت دولت فدرال افزایش می یابد. در حالی که شکی نیست که سیاست مالیاتی می تواند بر انتخاب های اقتصادی تأثیر بگذارد ، به هیچ وجه بدیهی نیست که بر اساس شرایط قبلی ، کاهش نرخ مالیات در نهایت منجر به اقتصاد بزرگتری شود. در حالی که کاهش نرخها بازدهی پس از مالیات را برای کار ، پس انداز و سرمایه گذاری افزایش می دهد ، همچنین درآمد افراد پس از مالیات را از سطح فعلی فعالیت ها افزایش می دهد ، که باعث می شود اصلاحات مالیاتی پیچیده تر باشد که این شامل کاهش نرخ مالیات و همچنین تغییرات مبنایی است. یک فرض نظری وجود دارد که چنین تغییراتی باید اندازه کل اقتصاد را در بلند مدت افزایش دهد ، هرچند تأثیر و میزان تأثیر آن با عدم قطعیت قابل ملاحظه ای همراه است.

یکی از واقعیت هایی که اغلب بدون توجه به آن فرار می کند این است که گسترش پایه مالیاتی با کاهش یا حذف هزینه های مالیاتی ، نرخ مالیات موثری را که افراد و بنگاه ها با آن روبرو هستند افزایش می دهد و از این رو در جهت مخالف کاهش نرخ ها عمل خواهد کرد. یک ارزیابی منصفانه می توان نتیجه گرفت که سیاست های مالیاتی به خوبی طراحی شده پتانسیل افزایش رشد اقتصادی را دارد ، اما موانع زیادی در این راه وجود دارد و مطمئناً هیچ تضمینی وجود ندارد که همه تغییرات مالیاتی عملکرد اقتصادی را بهبود بخشد. با توجه به مجاری مختلفی که از طریق آنها سیاست مالیاتی بر رشد تأثیر می گذارد ، یک سیاست مالیاتی محرک رشد شامل:

  • اثرات انگیزشی مثبت (جایگزینی) بزرگی است که کار ، پس انداز و سرمایه گذاری را تشویق می کند.
  • اثرات درآمد كوچك و مثبت و یا منفی ، از جمله هدف گذاری دقیق كاهش مالیات ها به منظور فعالیت های اقتصادی جدید ، به جای تأمین سودهای بادآورده برای فعالیتهای قبلی
  • کاهش تحریف در بخش های اقتصادی و انواع مختلف درآمد و انواع مصرف ؛
  • حداقل افزایش کسری بودجه.

بخش دوم در مورد کانال هایی است که تغییرات مالیاتی می تواند بر عملکرد اقتصادی تأثیر بگذارد. بخش سوم شواهد تجربی تغییرات عمده مالیات بر درآمد در ایالات متحده را بررسی می کند. بخش چهارم نتایج مدلهای شبیه سازی را مورد بحث قرار می دهد. بخش پنجم شواهد بین المللی را مورد بحث قرار می دهد. بخش ششم خاتمه می یابد.

هر دو تغییر در سطح درآمدها و تغییرات در ساختار سیستم مالیاتی می تواند بر فعالیت اقتصادی تأثیر بگذارد ، اما همه تغییرات مالیاتی تأثیرات معادل یا حتی مثبت بر رشد بلندمدت ندارند. این استدلال که کاهش مالیات بر درآمد باعث افزایش رشد می شود آنقدر تکرار می شود که گاهی اوقات به عنوان امری مقدس تلقی می شود. با این حال ، نظریه ، شواهد و مطالعات شبیه سازی داستان متفاوت و پیچیده تری را بیان می کنند. کاهش مالیات پتانسیل افزایش رشد اقتصادی را با بهبود انگیزه های کار ، پس انداز و سرمایه گذاری ارائه می دهد. اما آنها همچنین اثرات درآمدی ایجاد می کنند که نیاز به مشارکت در فعالیت های اقتصادی مولد را کاهش می دهد ، و ممکن است به سرمایه قدیمی یارانه بدهند که سود ناگهانی را برای دارندگان دارایی فراهم می کند و انگیزه های فعالیت جدید را تضعیف می کند.

علاوه بر این کاهش مالیات به عنوان یک سیاست مستقل (یعنی همراه با کاهش هزینه ها) به طور معمول کسری بودجه دولت را افزایش می دهد. افزایش کسری بودجه موجب کاهش پس انداز ملی و با آن ، سهام سرمایه و درآمد ملی آینده و افزایش نرخ بهره می شود که بر سرمایه گذاری تأثیر منفی می گذارد. بنابراین تأثیر خالص کاهش مالیات بر رشد از نظر تئوری نامشخص است و هم به ساختار خود کاهش مالیات و هم به زمان و ساختار تامین مالی آن بستگی دارد.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

میخواهید به بحث بپیوندید؟
احساس رایگان برای کمک!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *