شاخص های کلیدی عملکرد مبتنی بر سود
مدیریت شاخص های کلیدی عملکرد مبتنی بر سود
شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) یک مفهوم شناخته شده است که برای مدت طولانی در کسب و کارها و سازمان ها در سراسر جهان استفاده می شود. از آن برای اندازه گیری و یا مقایسه عملکرد استفاده می شود تا ببینیم آیا اهداف استراتژیک یا عملیاتی که شرکت تعیین کرده است را برآورده می کنند یا نه. مرور اینترنت و پایگاه های اطلاعاتی مانند ABI و Emerald Insight نشان میدهد که KPI ها هنوز یک موضوع فعلی هستند و مقالات زیادی در مورد KPI های خاص نوشته شده است.
با این حال، چیز زیادی در مورد موضوع کار به طور خاص با KPI های مرتبط با سودآوری و اهداف سودآوری یافت نشد. بازخورد و تعیین هدف قبلا نشان داده شده بود که بهره وری را افزایش می دهد. تئوری هدف گذاری ادعا می کند که اهداف چالش برانگیز و واضح منجر به عملکرد بهتری نسبت به نداشتن اهداف یا داشتن اهدافی که نامشخص یا به راحتی به دست می آیند، می شود. با این حال، از طریق بررسی ادبیات این موضوع درک می شود که هیچ روش استانداردی برای تعیین ارتباط KPI های یک شرکت در مقایسه با یکدیگر وجود ندارد. یکی از دسته بندی هایی که KPI های خود را در آن دسته بندی می کنند، ارتباط مستقیم آنها با سودآوری دارد. امروزه آنها چندین شاخص عملکرد کلیدی در این دسته دارند و تعداد کمی از آنها که به این نتیجه رسیده اند مهمتر از سایرین هستند.
اگرچه این قضاوت ها انجام شدهاند، مشخص نیست که کدام یک از این KPI های برتر بیشترین تأثیر را بر سود دارند و در آنجا باید آن KPI ها با کدام اولویت بندی داشته باشند. شاخص های کلیدی عملکرد همانطور که به نظر می رسد، یک سیستم اندازه گیری است که عملکرد را اندازه گیری می کند. اما به خودی خود یک عملکرد نیست بلکه صرفاً یک شاخص سنجش عملکرد است. سیستم های اندازهگیری امتیاز را حفظ میکنند، اما بهبود عملکرد ناشی از اقدامات و اقدامات کارآمد است. این بدان معنی است که برای بهبود نیاز به تغییر کاری است که انجام می دهد یا کارایی در اجرا را افزایش می دهد. اگرچه اندازهگیری به خودی خود ارزشی به همراه نمیآورد، اما میتواند تغییراتی را که برای ایجاد ارزش ضروری هستند تشویق کند.
یک برنامه KPI به شرکت این امکان را می دهد عملکرد فعلی را با اهداف و معیار ها اندازه گیری کند تا نقاط قوت سازمان و نقاط ضعف آن را درک کند.” روشن کردن تفاوت بین KPI و اهداف نیز مهم است. KPI ها باید از اهداف سازمانی مشتق شوند، اما همانطور که گفته شد، آنها هنوز هم فقط شاخص هستند. همانطور که قبلا ذکر شد، KPI یک سازمان باید از اهداف آنها مشتق شود. یکی از اولین چیزهایی که یک سازمان باید تعیین کند، اهداف آنهاست و یا به زبان دیگر باید یک برنامه ریزی تجاری موثر داشته باشند. تئوری تعیین هدف دلالت بر این دارد که اهداف چالش برانگیز و واضح، نتیجه عملکرد بهتری نسبت به اهداف ساده، متوسط یا نامشخص یا فقدان اهداف موجود می دهد. ثابت شده است که بازخورد و تعیین هدف باعث بهبود بهره وری می شود. منافع زیادی را می توان از هدف گذاری به دست آورد، اما عمدتاً تعیین اهداف روشن تضمین می کند که کار انجام می شود و تا زمانی که باید انجام شود.
شاخص های کلیدی عملکرد باید از اهداف شرکت مشتق شده و سپس می توانند به عنوان ابزاری برای دستیابی به آن اهداف مورد استفاده قرار گیرند. بنابراین KPI مشتق شده از اهداف سودآوری می تواند به منظور افزایش سود مورد استفاده قرار گیرد. با این حال، افزایش سود ناشی از پیاده سازی یک سیستم PM از KPI ها نیست. اگر بهبودی در سود حاصل شود یا خیر بستگی به نحوه مدیریت آن شاخص ها دارد. اطلاعاتی که شاخص های کلیدی عملکرد به ارمغان می آورند باید برای شناسایی فرصت های بهبود مورد تجزیه و تحلیل و استفاده قرار گیرند. هنگامی که این اطلاعات همراه با دانش موجود در سازمان با هدف بهبود عملی شود، می تواند منجر به افزایش سود شود. برای این امکان وجود دارد که یک محیط حمایتی وجود داشته باشد. کارکنان باید از KPI های موجود در شرکت که اقدامات آنها بر آنها تأثیر می گذارد مطلع شوند. اقدامات کارکنان «سطح پایین» معمولاً بیشترین تأثیر را بر اندازه گیری ها می گذارد، بنابراین خوب است که آنها را درگیر کنیم.
کارمندان درگیر که در عملکرد شرکت درگیر هستند اغلب عملکرد بهتری دارند. این می تواند ایده خوبی باشد که شاخص های کلیدی عملکرد را با همفکری با کارمندان سطح پایین توسعه دهید. با این حال، مهمترین چیز این است که مطمئن شوید که کارمندان اندازه گیری ها را درک می کنند، چرا وجود دارند و اقدامات آنها چگونه بر نتایج تأثیر می گذارد. KPI ها نیز باید به طور مداوم به روز شوند. نباید از افزودن یا تغییر KPI های مرتبط، یا حذف KPI هایی که دیگر ضروری نیستند بترسید.
دیدگاه خود را ثبت کنید
میخواهید به بحث بپیوندید؟احساس رایگان برای کمک!